جدول جو
جدول جو

معنی تاریک جوی - جستجوی لغت در جدول جو

تاریک جوی
(اَ مَ)
ظلمت طلب، بیراهه رو، منحرف، کجرو:
بپرسید کار پرستش بچیست
بنیکی ّ یزدان گراینده کیست
چنین داد پاسخ که تاریک جوی
روان اندرآرد بباریک موی،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2539)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاریک جان
تصویر تاریک جان
تیره جان، تیره دل، سیاه دل، گمراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاریک رای
تصویر تاریک رای
بداندیشه، بدگمان
فرهنگ فارسی عمید
تیره جان، (آنندراج)، تباه، خراب، تیره ضمیر، سیه دل، (ناظم الاطباء)، اندوهگین، جان تاریک، گمراه، عاری از صفا و خرد:
به آن روشنی خیزد از وی صدا
که تاریک جانان شوندش فدا،
امیرخسرو (در تعریف فانوس از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تیره روز، (آنندراج)، غمگین، سیه روز و سیه بخت، (ناظم الاطباء) :
دل تاریک روزم را شب آمد
تن بیمارخیزم را تب آمد،
نظامی،
ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف ّ و تاب
از من تاریک روز طلعت روشن متاب،
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
محلی میان سیاه رود و ’اسکولک’ کنار راه قزوین به رشت در 301500گزی طهران
لغت نامه دهخدا
رای تاریک، بدفکر، بداندیشه، بدگمان
لغت نامه دهخدا
(شِ / شُ خَ دَ / دِ)
نازک اندیش، لطیف اندیش، ظریف جوی
لغت نامه دهخدا
تیره رو، روسیاه، (آنندراج)، سیه روی و ترش روی و سخت روی، (ناظم الاطباء) :
همچو این تاریک رویان روی من
تیره بود و تارفام و بی صقال،
ناصرخسرو،
ز نور طلعت او سایه ای تاریک رو داریم
شفق گون همچو برگ گل ز دیوارش برون آید،
وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاریک روز
تصویر تاریک روز
تیره روز غمگین سیه روز سیه بخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک رای
تصویر تاریک رای
دارای رای تاریک بد فکر بد اندیشه بد گمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک جان
تصویر تاریک جان
تیره جان سیاه دل، اندوهگین، گمراه، بیخرد، عاری از صفا پلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک رو
تصویر تاریک رو
تیره ور، رو سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
در تاریکی دیگری را فریب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
شب تاریک و پرمه
فرهنگ گویش مازندرانی